تلخ نگاری های یک ستاره شمار

قله بیست سالگی فتح شد.اینک کوهنورد خسته است و نفس نفس می زند.پرچم را می کارد و دست بر شانه های خدای خویش منتظر خورشید می ماند.
ما بقی سرازیری ست.راه گریزی هم نیست."و لامفر"

بایگانی
آخرین مطالب

ساعت خواندن

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۳ ب.ظ
کلاس اول ابتدایی بودم.ساعت خواندن را بلد نبودم.فقط می دانستم این که عقربه بزرگ بیفتد روی عقربه کوچک در بالاترین موقعیت ممکنش یعنی مدرسه شیفت عصر.یعنی باید کیف میکی موسم را با پلاستیک سیب  ها و کشمش پر کنم و کفش های جفت شده واکس زده ام را بپوشم.در خانه را به هم بزنم و بدانم اگر کلید را به سمت خونه ی رضا اینا بچرخانم در قفل می شود و باید قفل شود.کلید خال آبی کلید در اول و کلید بدون نشانه رنگی،یعنی کلید در دوم خانه یمان است.مودب و مرتب با دماغ تمیز تمیز و موهای چپ زده حرکت می کنم به سمت خانه رضا اینا!در سایه لاغر دیوارها خودم را جا داده بودم و با نوک کلید خط ممتد نازک دیگری مثل روزهای قبل روی دیوارها می اندازم و می گویم پیش به سوی خونه رضا اینا!.در خانه رضا را زدم . باید با او بروم مدرسه.هر چند که دلم نمی خواست.دلم می خواست با خواهر رضا -لعیا- حباب بازی کنیم.مثل تابستان که لیوان آب و ریکا و یک حلقه آماده می کردیم برای حباب بازی.دلم می خواست دور از چشم رضا کنجکاوانه ترین سوالم را از لعیا بپرسم که:چی شد که توو این چشمت،چشم مصنوعی گذاشتی؟اما وقت نبود.حقیقتش نمی شد.می ترسیدم که رضا بفهمد.رضا کلاس چهارم بود.ساعت خواندن را بلد بود.جدول ضرب را بلد بود.شعر حفظ زیاد داشت.آقا بالا سرم شده بود از خانه اش تا مدرسه.رضا در را که باز کرد.گفتم:رضا بریم مدرسه.گفت:الان!خیلی زوده! تازه ده و ده دقیقه ست!!!بیا توو.رفتیم داخل خانه.لعیا بود.مادرش هم بود.داشت ماش پاک می کرد.سلام گرمی کرد.به لعیا گفت:برایم میوه بیاورد.رضا پرید پشت آتاریش تا بقیه بازیش را بکند.تا دوازده به اندازه کافی وقت بود تا لعیا حباب درست کند و من حباب ها را فوت کنم تا روی زمین نیفتند.آن روز در مدرسه سر کلاس ساعت خواندن را یاد گرفتم و من چقدر دلم نمی خواست.

  • Behnam

نظرات  (۳)

مرسی :)

سال نو شما هم مبارک
من انزلی رو به جاهای دیگه ترجیح میدم. اما لاهیجان هم شهر قشنگیه :)
خواهش میکنم .
حالا قصد دارین انزلی رو انتخاب کنین یا لاهیجان؟ :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی