تلخ نگاری های یک ستاره شمار

قله بیست سالگی فتح شد.اینک کوهنورد خسته است و نفس نفس می زند.پرچم را می کارد و دست بر شانه های خدای خویش منتظر خورشید می ماند.
ما بقی سرازیری ست.راه گریزی هم نیست."و لامفر"

بایگانی
آخرین مطالب

دریا شست خودش را می‌مکد

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۵۹ ب.ظ

این که بگویم چطور آن لبختد با مانتوی سیاه هماهنگ شده است و دریا که در پشت زمینه تصویر مبهوت تو ایستاده است همه از ظاهر توست.زیبایی تو را به چند واژه وصف کرده‌ام شاید هم نه آن‌طور که درخور. اما دوست داشتن تو چیز دیگری است برای من. 
چیزی مثل بارش شکوفه‌های گیلاس در باغ. مثل کودکی که شست خودش را می‌خورد یا مثل دوره‌گردی که تنبکش را مثل بچه‌اش در آغوش گرفته است. در همان نگاه، در همان اول جانم فدایت، د نگاه دوم جانم فدایت، در نگاه سوم جانم فدایت
در نگاه چهارم نیم مست شده‌ام و با نیم هوشیاری دیگرم می‌گویم از این وجودت چیزی دیگری هست که من نمی‌دانم چیست. چیزی شبیه عطر گل به وقت بوییدن، یا دیدن اولین میوه‌ای درختی که کاشته‌ای یا لمس پوست با آب در بعد از ظهر یک روز تابستانی.

  • Behnam

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی