تلخ نگاری های یک ستاره شمار

قله بیست سالگی فتح شد.اینک کوهنورد خسته است و نفس نفس می زند.پرچم را می کارد و دست بر شانه های خدای خویش منتظر خورشید می ماند.
ما بقی سرازیری ست.راه گریزی هم نیست."و لامفر"

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

دوره گذر.گذر از خیال به بی خیالی.همه این ها با یک سوال دو کلمه ای شروع شد.بی خوابی یک اسب چموش فقط از یک سوال دو کلمه ایشروع شد.من اسب چموش لشگری شکست خورده ام بی تاب از تشنگی و خسته از سراب.عشوه های فرشته مرگ برای "یک بوس کوچولو" چقدر شهوت بودن را آزار می دهد.حالا من خوابم می آید و خسته ام از سراب و فرشته مرگ که از دور زانوانش را به من نشان می دهد.حالا من در مانده ام در یک سوال دو کلمه ای.گذر از خودم به ناخودم با این سوال شروع شد.و انگار همه چیز تمام شد.و اما جواب:"دلیلی برای پیدا بودنم ندارم.سخت در تلاشم تا فراموش کنم سخت."
و خاموشی سراغاز فراموشی است.
با این اسب نه سواری کنید.نه عنانش بکشید.نه دوشادوشش چهارنعل بتازید.نه ترحمش کنید.بایستید و از فاصله ای دور با یک تیر تمامش کنید.فقط  مطمئن شوید تشنه نباشد.همین...
  • Behnam

در اصل و فی نفس دوست داشتن یک نقطه قوت است.به این خاطر که فقط انسان ها می توانند همدیگر را دوست داشته باشند و بین حیوانات چنین علاقه ای نیست یا کمرنگ تر است. اما به نظر من دوست داشتن در این زمانه یک نقطه ضعف است. هیچ دوستی وجود ندارد با میزان علاقه و تمایل پنجاه درصد. یعنی همیشه یک نفر بیشتر دوست دارد دیگری را.یک نفر همیشه بیشتر متمایل است به دیگری. انسان هایی که به بلوغ فکری رسیده اند می توانند چنین تعادلی را ایجاد کنند.تعادل 51-49. نقطه ضعف این جاست که شاید آدمی را که دوست داری لیاقت آن علاقه و دوستی را ندارد و همین یعنی یک روکش بر روی یک چیز پوچ که از همان اول هم چیزی نبوده است.

  • Behnam
چندبار می خواستم  یک متن طولانی که در ذهنم شکل گرفته است را برایت بنویسم اما نمی دانستم در چه حالی هستی و ننوشتم و نفرستادم.یعنی می خواستم به مزخرفات مذکور ادامه بدم حداقل در یک کلمه سربسته... نه باید به ... می خواد بپره بیرون اما هنور هم می تونم دهنمو گل بگیرم.به نظرت فاصله زمانی بین ما رو با چی میشه پر کرد؟ من بر آنم که بودم.
  • Behnam