تلخ نگاری های یک ستاره شمار

قله بیست سالگی فتح شد.اینک کوهنورد خسته است و نفس نفس می زند.پرچم را می کارد و دست بر شانه های خدای خویش منتظر خورشید می ماند.
ما بقی سرازیری ست.راه گریزی هم نیست."و لامفر"

بایگانی
آخرین مطالب

زیبای من!

جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ق.ظ
داشتی از کادر دوربین بیرون می رفتی که دریا را کنارت نگه داشتم با خورشیدی که هنوز دوستت داشت و می خندید.اما تو نمی ایستی و پایت را روی سنگ ریزه ها و صدف ها می گذاری و در حاشیه دریا بر روی ساحل قدم برمی داری.آه!زیبای من! چگونه می شود این بهشت گمشده را فراموش کرد؟وقتی که آب های نمک به روی پاهایت سر می خورند و لاک های پرستاره روی ناخن هایت را کمرنگ می کنند و دریا و ساحل و خورشید و آسمان کوارتت غروب را می نوازند تا دوشیزه زیبایی به صرف یک فنجان نوشیدنی آنها را ترک نکند. اینک ما کنار همدیگر نشسته ایم و آلبوم عکس های امروز را نگاه می کنیم.من و تو به تو نگاه می کنیم و من هیچ نمی گویم تا تو بگویی:"موهایم پریشان است.این یکی عکس خوب نشد".ولی من محو پریشانی موهایت از باد تشکر می کنم و موهایت را می بویم و می بوسم.هیچ کس مدام حوصله دیدن فیلم مستند ندارد اما من هر روز به زیبای خودم فکر می کنم.فکرهای تکراری سرگیجه آور لذت بخش.سنگینی و گرمی سرت را روی شانه ام احساس می کنم.خوابت برده است.ما همیشه میان فیلم پیش از اتفاق اصلی روی کاناپه خوابمان می برد...
  • Behnam

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی