بی دیدار 1
چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۴۰ ب.ظ
همه کارها از پیش طبق برنامه آماده شده بود.اینکه خانواده خبر دار باشد که دانشگاه تا بیست و هفت اسفند کلاس می گذارد.این که هادی دیرتر برود و خوابگاه تهران بماند تا برود پیشش.این که به "آدم برفی"خبر داد که می خواهد بیاید آنجا و...
ترمینال سه راه خرمشهر بود که پیام "آدم برفی"آمد.:من سرم شلوغه و باور کن نمی تونم بیام و...".این بار که می خواست به ترمینال برود.همه اش خیال می کرد.همه اش درگیر ذهنش بود.صدای تاکسی سرویس می بردش به فضا.به کارون که نگاه می انداخت ماهی می دید.پل گرده اسبی سفید بود.مردم دیالوگ های نمایش اکران نشده زندگیش را از بر می گفتند.نخل ها رقص چنار می کردندو شرجی داغ اهواز، نسیم خنک دماوند بود.ترمینال سه راه خرمشهر رسیده بود.بلیط بی قراریش را نگاهی انداخت.مقصد تهران بود نه سپاهان همیشگی.صندلی هشت.فرصت نبود.آدم برفی داشت اب می شد اما پیام داده بود که نیایم.
ترمینال سه راه خرمشهر بود که پیام "آدم برفی"آمد.:من سرم شلوغه و باور کن نمی تونم بیام و...".این بار که می خواست به ترمینال برود.همه اش خیال می کرد.همه اش درگیر ذهنش بود.صدای تاکسی سرویس می بردش به فضا.به کارون که نگاه می انداخت ماهی می دید.پل گرده اسبی سفید بود.مردم دیالوگ های نمایش اکران نشده زندگیش را از بر می گفتند.نخل ها رقص چنار می کردندو شرجی داغ اهواز، نسیم خنک دماوند بود.ترمینال سه راه خرمشهر رسیده بود.بلیط بی قراریش را نگاهی انداخت.مقصد تهران بود نه سپاهان همیشگی.صندلی هشت.فرصت نبود.آدم برفی داشت اب می شد اما پیام داده بود که نیایم.
- ۹۲/۰۱/۰۷
ولی بیرون،بهار شده...