تلخ نگاری های یک ستاره شمار

قله بیست سالگی فتح شد.اینک کوهنورد خسته است و نفس نفس می زند.پرچم را می کارد و دست بر شانه های خدای خویش منتظر خورشید می ماند.
ما بقی سرازیری ست.راه گریزی هم نیست."و لامفر"

بایگانی
آخرین مطالب

چرا که او...

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۱۳ ب.ظ
از دهانم تاپاله بیرون می ریزد.گه گاه باید کسی پیدا شود و بگوید:حرف نزن.گاهی اوقات بچه می شوم.جواب کلوخ انداز سنگه.مدتی قیافه همدیگر را تحمل می کنیم.تا کی رسد دگر این تخته پاره ها به هم.جنگل به صحرا خفته است.آسمان در سنگی کوچک خفته است.و من در سراب...
  • Behnam

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی