میلاد
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۶ ب.ظ
من خواستار چیزی هستم که خودم هم نمی دانم آن چیست.یک چیزی ست در گلویم که گیر افتاده است.من خواستار چیزی هستم که سکون مطلق را به من هدیه کند.چهار سال فیزیک دبیرستان و دو ترم فیزیک دانشگاه و هر آن چه که خوانده ام در این زمینه همه از حرکت حرف زده اند.علم سکون مطلق کجاست.همین که من پای این درخت کاج بنشینم و رهگذری هم نشین من شود با این حضور و هدف که فقط بیاید و بنشیند.نیست.هیچ کجا وجود ندارد.لحظه ای "فقط" نقطه عطف ماست.تو باید بروی.من باید بروم.
امروز میلاد من بود.(همین یک جمله هم زیاده !)
فرصتی تپنده ام
در فاصله
میلاد
و
مرگ
تا معجزه را
امکان عشوه بر دوام ماند.
امروز میلاد من بود.(همین یک جمله هم زیاده !)
فرصتی تپنده ام
در فاصله
میلاد
و
مرگ
تا معجزه را
امکان عشوه بر دوام ماند.
- ۹۱/۰۷/۰۲
عالی بود