All is Lost
*شکوفه ی بادام،آبستن هزار جوانه سبز، پاییز را در بغل گرفته است.به آسمان نگاه می کند و برادران و خواهران کوچکترش را زیبا و استوار می بیند و درخت همچنان زیباست.به اطرافش می نگرد و جز برگ های خشک نمی یابد.درخت چشم هایش را می بیندد و خرمن گل ها و شکوفه هایش را به آفتاب،به نسیم،به لبخند دختری خوشحال، یکجا نشان می دهد.به خود نگاه می کند و گلبرگهای کوچکش را در آستانه سیاهی و تباهی بیند.انگار برگ خشک و زرد دیگری می شد بی آن که بخواهد.روز سقوط از شاخه را به یاد آورد و درد موجز به زمین خوردنش را باز حس کرد.آهی کشید ،باران گرفت و زیر برگ ها پنهان شد.
** شیب غروب را پرواز کردند و برای کوه فریاد شوق سر دادند.تا شهر چشم هایش را روشن کند این پاپتی های چند اینچی باد را شکافته اند و شهر را بدرود گفته اند.آیا آسمان، ماهی های سیاهش را فراموش خواهد کرد؟
برای عکس های "زیر درخت بادام" و "شیب غروب"
و استاد ثبت این لحظات فرهاد
- ۹۳/۱۲/۲۰