همه چیز خوب است...
پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ
همه چیز خوب است.درونم ساکت و آرام و شکست خورده و قانع چون آخرین نفس های رود؛دارد جان می دهد.همه چیز خوب است اگر بتوانم هفته های سخت را فراموش کنم.هفته های انتظار کشیدن بر صندلی های خشک و سخت آبی راهروی خطوط ممتد سفید سقف و دیدن مکرر نگهبان سبز پوش و شنیدن بوی مدام مزاحم الکل و دیدن گلبول های سفید با گوشی های سیاه گردنشان که هم قدم با برانکاردهای رعشه و اضطراب و لرزش دستان و نفس های آخر رود راه می روند.همه چیز خوب است اگر صبح را از دست ندهم و شهر را تا رسیدن به پرتقال های خونی قدم بزنم و بین راه به نگاه های آشنا سلام کنم و اعلامیه های فوت را نبینم.زندگی ادامه دارد حتی برای آن هایی که درون باتلاقی دارند.حتی برای من که اینک سوزن نخ می کنم و جیب شلوارم را می دوزم.حتی برای من که به چند عدد دلخوش کرده ام با ممیز های مسخره نیم و دو دهم و بیست پنج صدم....همه چیز خوب است اگر فقط یاری یافت شود و یاوری کند و آتشم یزند.طوفانی که رکود رود درونم را پریشان کند.من از قناعت بدم می آید...
- ۹۲/۱۱/۱۰
قشنگ بود ;)