وقتی رئیس برای دیدنت اومد همون جوری که الان گفتی جملاتو بگو موقعی که بهت معرفیش کردم جملاتی رو که یاد گرفتی بگو.
ریش تنکی به صورتش ماسیده بود و پیراهن سفیدی به تن داشت.عکس مردی را پس زمینه صفحه گوشی همراهش گذاشته بود که دیوانه وار دوستش داشت.عشقی خالص که جستجوی منفعت نداشت.
برای بیان بعضی از حروف مشکل داره
اونم به خاطر ناموزونی شکل دهانشه.
ولی می تونه حرف بزنه
- حرف زدن یه مسئله است ولی معنی کلماتی
که بهش گفته میشه می فهمه؟
دلسبتگی و دلبردگی را پای اخبار سراسری ساعت 14،اخبار شبانگاهی 22،و بازدیدهای مدام از سایت لیدر دات آی آر می شد دید که انگار حرف هایش همان حرفهای مرد صفحه گوشی بود با صدایی جوان تر که از دهان آدمی دیگر شنیده می شد.
من عادت ندارم که با من خوشرفتاری بشه اونم از طرف یه زن زیبا
حالا آن مرد تپق می زند و میکروفون نمی فهمد عشق یعنی چه.این تپق ها، آخر پیست را نشان می دهد با نوار بلندی که رویش نوشته شده است پایان و تماشاچیان الکی خوش جال که وقت شان را تلف کرده اند.خوب بودن؟یا خوب نبودن؟من باید اونو خیلی مایوس کرده باشم. - نه آقای مریک نه.نه هیچ مادری از فرزندش مایوس نمیشه. - کاش فقط می توستم پیداش کنم.با اون صورت زیباش وقتی منو دیده.و فهمیده که باید بچه ای مثل من داشته باشه
من خیلی سعی کردم که خوب باشم