دوغ با گوش فیل
يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۴ ب.ظ
سر کلاس دزدکی به دختری نگاه می کنم و به دنیایی فرو می روم که با او لب حوض خانه یمان نشسته ام و با هم دوغ و گوش فیل می خوریم.بعد من بلند می شوم و با بیلچه به جان باغچه می افتم.سامان های خاکی را درست می کنم و او از چارپایه بالا می رود و انجیرها را از دل شاخ و برگ درخت می چیند واز همان بالا توی حوض پرتاب می کند.شالاپ!شالاپ! قطرات اب به من می پاشد و ما هر دو خنده یمان می گیرد...من اسم آن دختر را نمی دانم اما بی آنکه خودش بداند یک عصر زیبای تابستانی را با هم به خوبی گذراندیم و دوغ و گوش فیل خوردیم...نگاهم را از او بر می دارم و به دل و جگر موتور پیکان نگاه می کنم."اگر تسمه پروانه پاره شود به طور موقت تا نزدیک ترین تعمیر گاه می توان به جای تسمه از جوراب زنانه استفاده کرد"...هنوز کامل از آن دنیا بیرون نیامده ام و هنوز لب حوض لیوان های خالی دوغ و شهد گوش فیل های چسبیده به کف سینی را می بینم...
- ۹۲/۰۴/۲۳
و اینکه کاش منم میتونستم اینجوری بنویسم!